رابطه دنیا و آخرت
از اموري كه انسان بايد بشناسد تا افعال اختياري وي شكل مطلوبي پيدا كند، شناختي است كه آدمي نسبت به زندگي آينده خود دارد.
آيا زندگي، ويژه همين دنياست يا بعد از اين عالم نيز زندگي ديگري خواهد داشت؟
به همين مناسبت به مبحث معاد رسيديم و به اين نتيجه كه هم با برهان نقلي و از راه وحي و هم با برهان عقلي ميتوان عالم آخرت و معاد را اثبات كرد.
آيا صرف دانستن اينكه زندگي ابدي داريم، كافي است كه در افعال اختياري ما در اين جهان تأثير بگذارد؟
يا اينكه هنگامي مؤثّر است كه بين اين زندگي و زندگي ابدي، رابطهاي موجود باشد؟
اگر كسي معتقد باشد كه آدمي يك دوره زندگي در اين جهان دارد با پرونده مشخّص كه با مرگ او تمام ميشود و يك دوره دوباره زنده ميشود و زندگي جديدي ميآغازد كه رابطهاي با زندگي قبل ندارد،
اعتقاد صرف به چنين حيات مجدّدي تأثير بر كردار او در زندگي نخستين نخواهد گذارد.
اكنون، سؤال اين است كه آيا بهراستي رابطهاي هست؟
برخي از معتقدان به معاد ميپنداشتند كه نظام آخرت نيز چون نظام زندگي دنياست.
اگر اينجا طلا و نقره اندوختي در آنسو آن را همراه خواهي برد و اگر در اينسو فقر بردي، در آنسو نيز مسكين برانگيخته خواهي شد؛
يعني رابطه را مثبت و مستقيم و بين مزاياي زندگي دنيا و مزاياي زندگي آخرت ميديدند.
هنوز هم گاهي چون قبرهاي باستاني كشف ميشود، زينت، پول، جواهر و حتي غذا و وسايل در كنار تابوتها بهدست ميآيد.
بيگمان رابطهاي كه قرآن نقل ميکند از اين نوع نيست.
برخي نيز عكس اعتقاد مذكور در فوق را تصوّر كردهاند؛
يعني پنداشتهاند هر خوشي در دنيا باعث ناخوشي در آخرت خواهد بود و رنجها و محروميتهاي دنيا موجب سعادت و برخورداري آخرت خواهد شد.
گويي ميپندارند ما دو زندگي داريم و يك «روزي و رزق».
اگر از اين رزق در دنيا بهره ببريم، در آخرت نخواهيم داشت و اگر در دنيا استفاده نكنيم، براي آخرت ذخيره خواهد شد!
اين گرايش بين اصحاب اديان و متدينان به چشم ميخورد؛ امّا حقيقت امر، غير از اين است.
اينچنين نيست كه محروميت دنيا علّت سعادت آخرت باشد.
قرآن كساني را ذكر ميفرمايد كه در دنيا بهرههاي فراواني داشتند و در آخرت هم سعادتمند هستند
و نيز كساني كه در دنيا بدبخت و محروم و مبتلا به عذابهاي گوناگون بودهاند و در آخرت هم عذابهاي سختتري در پيش دارند:
خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (حج،11)
در دنيا و آخرت زيان كردند و اين زيانكاري آشكار است.
دسته اوّل چون سليمان بن داود و برخي ديگر از ملوك بني اسرائيل كه مقام نبوّت هم داشتهاند و در آخرت هم سعادتمند هستند.
نيز داستان آن يهودي را شنيدهايد كه خدمت حضرت ابا محمّد حسن بن علي المجتبي - عليه السلام - رسيد؛
در حالي كه آن حضرت سوار بر اسب مجلّلي بودند و او بسيار فقير بود.
عرض كرد جدّ شما پيامبر - صلي الله عليه وآله - فرموده است: «الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر؛ دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.»
اينك من با اين درماندگي در زندان هستم يا شما؟!
آيا شما با اين شكوه و جلال، اهل سعادت هستيد و معتقديد من اهل دوزخ هستم؟
حضرت فرمود: اگر تو مقامات ما را در آخرت ميديدي، ميدانستي كه دنيا با همه نعمتهايش،
زندان ما است و اگر عذابهايي را كه خدا براي تو مهيا فرموده است ميديدي، همين فقر و بدبختي هم در نظرت بهشت ميبود!از اموري كه انسان بايد بشناسد تا افعال اختياري وي شكل مطلوبي پيدا كند، شناختي است كه آدمي نسبت به زندگي آينده خود دارد.
آيا زندگي، ويژه همين دنياست يا بعد از اين عالم نيز زندگي ديگري خواهد داشت؟
به همين مناسبت به مبحث معاد رسيديم و به اين نتيجه كه هم با برهان نقلي و از راه وحي و هم با برهان عقلي ميتوان عالم آخرت و معاد را اثبات كرد.
آيا صرف دانستن اينكه زندگي ابدي داريم، كافي است كه در افعال اختياري ما در اين جهان تأثير بگذارد؟
يا اينكه هنگامي مؤثّر است كه بين اين زندگي و زندگي ابدي، رابطهاي موجود باشد؟
اگر كسي معتقد باشد كه آدمي يك دوره زندگي در اين جهان دارد با پرونده مشخّص كه با مرگ او تمام ميشود و يك دوره دوباره زنده ميشود و زندگي جديدي ميآغازد كه رابطهاي با زندگي قبل ندارد،
اعتقاد صرف به چنين حيات مجدّدي تأثير بر كردار او در زندگي نخستين نخواهد گذارد.
اكنون، سؤال اين است كه آيا بهراستي رابطهاي هست؟
برخي از معتقدان به معاد ميپنداشتند كه نظام آخرت نيز چون نظام زندگي دنياست.
اگر اينجا طلا و نقره اندوختي در آنسو آن را همراه خواهي برد و اگر در اينسو فقر بردي، در آنسو نيز مسكين برانگيخته خواهي شد؛
يعني رابطه را مثبت و مستقيم و بين مزاياي زندگي دنيا و مزاياي زندگي آخرت ميديدند.
هنوز هم گاهي چون قبرهاي باستاني كشف ميشود، زينت، پول، جواهر و حتي غذا و وسايل در كنار تابوتها بهدست ميآيد.
بيگمان رابطهاي كه قرآن نقل ميکند از اين نوع نيست.
برخي نيز عكس اعتقاد مذكور در فوق را تصوّر كردهاند؛
يعني پنداشتهاند هر خوشي در دنيا باعث ناخوشي در آخرت خواهد بود و رنجها و محروميتهاي دنيا موجب سعادت و برخورداري آخرت خواهد شد.
گويي ميپندارند ما دو زندگي داريم و يك «روزي و رزق».
اگر از اين رزق در دنيا بهره ببريم، در آخرت نخواهيم داشت و اگر در دنيا استفاده نكنيم، براي آخرت ذخيره خواهد شد!
اين گرايش بين اصحاب اديان و متدينان به چشم ميخورد؛ امّا حقيقت امر، غير از اين است.
اينچنين نيست كه محروميت دنيا علّت سعادت آخرت باشد.
قرآن كساني را ذكر ميفرمايد كه در دنيا بهرههاي فراواني داشتند و در آخرت هم سعادتمند هستند
و نيز كساني كه در دنيا بدبخت و محروم و مبتلا به عذابهاي گوناگون بودهاند و در آخرت هم عذابهاي سختتري در پيش دارند:
خَسِرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ (حج،11)
در دنيا و آخرت زيان كردند و اين زيانكاري آشكار است.
دسته اوّل چون سليمان بن داود و برخي ديگر از ملوك بني اسرائيل كه مقام نبوّت هم داشتهاند و در آخرت هم سعادتمند هستند.
نيز داستان آن يهودي را شنيدهايد كه خدمت حضرت ابا محمّد حسن بن علي المجتبي - عليه السلام - رسيد؛
در حالي كه آن حضرت سوار بر اسب مجلّلي بودند و او بسيار فقير بود.
عرض كرد جدّ شما پيامبر - صلي الله عليه وآله - فرموده است: «الدنيا سجن المؤمن و جنة الكافر؛ دنيا زندان مؤمن و بهشت كافر است.»
اينك من با اين درماندگي در زندان هستم يا شما؟!
آيا شما با اين شكوه و جلال، اهل سعادت هستيد و معتقديد من اهل دوزخ هستم؟
حضرت فرمود: اگر تو مقامات ما را در آخرت ميديدي، ميدانستي كه دنيا با همه نعمتهايش،
زندان ما است و اگر عذابهايي را كه خدا براي تو مهيا فرموده است ميديدي، همين فقر و بدبختي هم در نظرت بهشت ميبود!
نظرات شما عزیزان: