جوان و بيداري اسلامي
بیداری اسلامی در دهههای اخیر در کشورهای اسلامی و در بین مسلمانان سایر کشورها پدیدهای است که شگفتی آفریده است. مطالعه این پدیده و بررسی و تجزیه و تحلیل آن از مدتها پیش در دستور کار قدرتهایی قرار گرفته که از آن احساس بیم و هراس داشتهاند و هم اینان برای فهم و شناسایی بیداری اسلامی و یافتن راههای مقابله و انهدام و یا به انزوا کشاندن این موج؛ تلاشهای گستردهای را شروع کردهاند. نشست، کنفرانس، میزگرد، مصاحبه و سمینارهای علمی با شرکت صاحبنظران و اندیشمندان در جهت شناسایی هر چه بیشتر گرایشات فزاینده دینی تنها بخشی از این تلاش را نشان میدهد. سفارش کتاب، پایاننامه و فراخوان مقالات، بخش علنی دیگر این کوشش است.
حضور 1200 جوان انقلابي از 73 کشور جهان در تهران در بحبوحه بيداري اسلامي دريچه اي روشن به سوي تحولات بين المللي آينده است. جهان در دهه هاي آغازين قرن بيست و يکم سر يک پيچ بزرگ تاريخي قرار دارد که در پس آن دوران جديدي از حيات سياسي و اجتماعي بشر مي آيد و مناسبات کنوني نظام سلطه را به هم مي ريزد و نويد بخش جهاني مملو از عقلانيت، معنويت و عدالت در پرتو بيداري اسلامي ملت هاست. رهبر معظم انقلاب در ديدار صميمانه صدها نفر از جوانان کشورهاي مسلمان و غير مسلمان از جمله جوانان مصر، تونس، ليبي، لبنان، يمن، بحرين و فلسطين تأکيد کردند: قيام امروز در کشورهاي اسلامي مقدمه قيام عليه ديکتاتوري جهاني شبکه فاسد و خبيث صهيونيستي و استکباري است.
.
اهداف بيداري اسلامي
- احیاء عزت و کرامت اسلامی و ملی کشورهای اسلامی
- تشکیل قدرت بین المللی اسلامی و ایجاد تمدن اسلامی جدید بر پایه دین، عقلانیت، علم و اخلاق
- ایجاد فضای تعاملی بین جریانات، شخصیتها، چهرهها و انتقال تجارب بین جنبشها
- مقابله با دخالت و تأثیرگذاری جبهه کفر و استکبار در ساخت نظام سیاسی جدید
- ارائه الگوی مردم سالاری اسلامی به جای الگوی دموکراسی غربی
- مبارزه با ظلم، ستم و یکجانبهگرایی نظام سلطه، استکبار جهانی و صهیونیسم بین الملل
- تقویت روح خودباوری و اعتماد به نفس ملی در مواجهه با هجمههای تبلیغاتی و روانی نظام سلطه
- احیاء اصول و پیادهسازی ارزشها و اهداف اسلامی بر اساس شریعت اسلام و قرآن
تولد بیداری اسلامی
اما انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی، توانست که در تحقق هدف مرحلهای خود به صورتی گسترده با امت اسلامی وارد تعامل شود و حکومت شاهنشاهی را که نماینده استکبار آمریکایی در ایران به شمار میرفت و میخواست روح اسلامگرایی را به سود روح کفرگرایی که با دوران مجوسیگری و زردشتیگری پیوند داشت، ساقط نماید. سقوط این دولت به عنوان پایگاه قوی کفر و استکبار، توسط اسلام انقلابی برخاسته از مرجعیت دینی که از جایگاه مسؤولیت به همه زندگی نظر دارد، صدمه قوی بود که توانست زلزله ایجاد نماید و علامت سؤال بزرگی را برای همه دنیا در باره توان انقلاب آفرینی اسلام و انسان سازی و مقابله با چالش آفرینی دیگران و توان رویارویی، تحریکگری و تداوم ایجاد نماید. این انقلاب باعث شد که مسلمانان توان انقلاب آفرینی و پاسخگویی به چالشها و چالش آفرینی و دولت سازی به خاطر خودکفایی در قانونگذاری اسلام بر اساس خط اجتهاد را درک کنند. این امر اعتماد مسلمانان به توان رهبری اسلام را زنده کرد و حس سیاسی متبلور در حس اسلامی آغازیدن گرفت. مسلمانان به این فکر افتادند که انقلاب ممکن است نزدیکترین راه برای برپایی دولت اسلامی باشد و در باره فرایند اصلاحات در برابر فرایند تغییر همه جانبه که عنوان انقلاب و شورش در برابر منافع استکباری در کشورهای اسلامی را برگزیده است، به گونهای منفی صحبت کردند. به این ترتیب بیداری اسلامی متولد شد که چشم مسلمانان را از خواب بیدار کرد. از این رو نوری را دیدند که اندیشه و خیزش اسلام را فراگرفته است. همین طور مسلمانان را از غفلتی که بر خردها و دلهایشان سایه افکنده بود دور نماید و آنان را واداشت که به سوی با تمام توان به سوی مواجهه با چالشها بشتابند. توانی که به مصاف خطرها میرفت، جراحتها را به جان میخرید، دردها را تحمل میکرد و با صبر و اخلاص مشکلات جهاد را پذیرا میشدند. مسلمانان به فکر ناگواریهای جامعه اسلامی در باب آزادی و عدالت افتادند که تابع برنامه ریزیهای اندیشه غربی غیر اسلامی بود. میگفتند که ضرورت دارد بر اساس مفاهیم اسلامی حرکتهای انقلابی صورت گیرد تا اینکه انسان مسلمان، اندیشه و عمل و نظریه و اجرایش یکی شود. طوری نباشد که در عبادت مسلمان و در سیاست کافر باشد و از راه منحرف باشد.
با توجه به این تلاشها، پرده از باورهای فکری و معنوی مسلمانان برداشته شد و مسلمانان نسبت به اندیشههایی که مطرح میشد، تبلیغاتی که در جوامعشان جریان داشت، بیمها و هراسهایی که دامن زده میشد و طرحهایی که برایشان طراحی میشد، هوشیار شدند تا اینکه به صورت آگاهانهای فکر کنند و همه آنها را در چارچوب اندیشههای اسلامی و احکام دینی مورد مناقشه قرار دهند و در وابستگی و موقعیت و حرکت و تداوم، از استواری برخوردار شوند. به گونهای که در اندیشه و موضعگیریشان هیچ انحراف و خللی وارد نیاید.
با این روح تازه که به دور از چارچوبهای حزبی تنگ و حرکات سیاسی محدود، اسلام را به جریانی خروشان و موجی پر سر و صدا تبدیل کرد، این دوائر پراکنده در دنیای اسلام توسعه یافتند و آغازیدن گرفتند و پویش حاصل کردند. به گونهای که عموم امت اسلامی حرکت کردند و رهبران خود را مجبور کردند که به صورتی عمیقتر و گستردهتر به آنها توجه کنند. زیرا نیازهای آن خیلی گسترده از گذشته شده بود. چه بسان مردم توانستند که در موضعگیری و حرکت از رهبران خود نیز پیشتر بروند. وضعیت به گونهای شد به جای اینکه مردم به رهبران بپیوندند این رهبران بودند که به مردم ملحق شدند. انقلاب اسلامی ایران خاستگاهی برای حرکت و کارامدی و تأثیرگذاری مستقیم و غیر مستقیم این بیداری روی دنیای اسلام شد. خصوصاً بعد از اینکه انقلاب به دولت تبدیل شد باز هم از خط انقلاب فاصله نگرفت و در چالشهای بین آگاهی و عقب ماندگی به جایگاه مهمی را از آن خود کرد.